-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)
-آخرين مراسم عبادي حج پيامبر اسلام را به طور مشروح بيان كنيد؟(0)
-آيا آدم ( ع ) و حوا را خداوند باهم آفريد ازدواج آنها چگونه بود؟(0)
-دين حضرت آدم ( ع ) و حوا ( ع ) چه بود؟(0)
-اينكه گفته مي شود ايمه قبل از حضرت آدم خلق شده اند درست است ؟(0)
-چرا از فرزندان حضرت آدم ( ع ) تنها از هابيل و قابيل در قرآن كريم نام برده شده است ؟(0)
-آيا اگر آدم و حوا از آن شجره ممنوعه نمي خوردند، همواره در بهشت مي ماندند؟
(0)
-چرا در قرآن كريم، خداوند به حضرت آدم و حوا مي گويد به درخت ممنوعه نزديك نشوند؟ آيا تعبير نزديك نشدن حكمتي دارد؟
(0)
-در برخي از احاديث آمده است كه حوا، حضرت آدم((عليه السلام)) را وسوسه كرد تا آدم و حوا به درخت ممنوعه نزديك شدند; در حالي كه در آيات قران آمده كه شيطان آن دو را وسوسه كرد; آيا اين دو مطلب با يكديگر منافات دارد؟
(0)
-درختي كه شيطان آدم را به خوردن آن واداشت، چه درختي بود؟
(0)
-چرا آدم و حوا از خوردن ميوه درخت مخصوص نهي شدند به عبارت ديگر علّت ممانعت چه بود؟
(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:42108 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:19

آيت الله بروجردي كيست؟
آيت الله العظميحاج آقا حسين طباطبائي بروجردي در ماه صفر 1292 هجري در شهر بروجرد ديده به دنيا گشود، از همان اوان كودكي مورد مهر و علاقه سرشار پدر دانشمندش قرار گرفت و در سايه توجهات و عنايات او رشد نمود. وقتي هفت ساله شد پدرش او را به مكتب فرستاد تا به تحصيل اشتغال ورزد. نخستين سرمشقي كه معلم به وي داد اين بود« هزار و دويست و نود و نه» و چون از معلم پرسيد اين سرمشق چيست؟ معلم گفت: اين امسال است! كتاب «جامع المقدمات» و نصف كتاب «سيوطي» را در مكتب نزد همان معلم به خوبي آموخت.
چون پدرش پيشرفت سريع او را در امر تحصيل دريافت، حجرهاي در مدرسه علميه بروجرد براي او گرفت و همان معلم مكتب دار را كه مردي دانشمند و دلسوز، بود، به مدرسه آورد و مخارج او را متكفل شد تا بقية علوم مقدماتي را به وي بياموزد.
بدين گونه علوم مقدماتي يعني: صرف، نحو، منطق، معاني، بيان، بديع، فقه و اصول را نزد پدرش و معلم مزبور و ديگر اساتيد در بروجرد آموخت، آنگاه در سن هجده سالگي (1310) به اصفهان كه در آن روزگار حوزة علميگرميداشت رهسپار گرديد.
در آن تاريخ وي در سايه استعداد قوي و شوق زيادي كه به تحصيل داشته است به اصطلاح دانشجويان علوم ديني، مقدمات و سطح را تا كتاب «رياض المسائل» كه از كتب مهم فقهي است فرا گرفته بود.
پس از ورود به اصفهان مدت چهار سال با جديت و پشتكار مخصوص به خود، سرگرم تكميل معلومات خود و كسب فيض از محضر استادان بزرگ فن شد، و از اين فرصت استفاده نمود و از خرمن دانش آنان خوشهها چيد.
در سال 1314 كه بيست و دو بهار را پشت سر ميگذاشت، به دستور پدر به بروجرد احضار شد، او گمان ميكرد پدرش ميخواهد او را براي ادامه تحصيل به نجف اشرف كه بزرگترين حوزة علميه شيعه بود بفرستد؛ ولي پس از ورود به ديدار پدر و بستگان مشاهده ميكند كه به عكس انتظار او مقدمات ازدواج و تأهل را فراهم كردهاند.
از اين پيشامد اندوهگين ميشود، و چون پدر علت اندوه و تأثر او را ميپرسد ميگويد: من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب دانش بودم ولي اكنون بيم آن دارم كه تأهل ميان من و مقصدم حائل گردد و مرا از تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد!.
پدر به وي ميگويد: فرزند! اين را بدان كه اگر به دستور پدرت رفتار كني اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا به ترقيات مهمينائل شوي.
گفتة پدر تأثير بسزايي در وي ميبخشد و او را از هر گونه ترديد بيرون آورده و بالأخره پس از ازدواج و اندكي توقف، مجدداً به اصفهان برگشته، پنج سال ديگر به تحصيل و تدريس علوم و فنون مختلف اهتمام ميورزد.
در اين دو سفر كه جمعاً نه سال ميشود، فقه و اصول و فلسفه و رياضي را از محضر فقها و حكماي ناميآن عصر همچون مرحوم ميرزا ابوالمعالي كلباسي، و جهانگيرخان قشقايي، حكيم مشهور، تكميل نموده و شخصاً نيز حوزة درسي تشكيل داده و به تدريس فقه و اصول و ديگر علوم ميپردازد، و از آنجا كه بياني رسا و شيوا داشته است، جمعيت انبوهي در حوزه درسش اجتماع مينمودند و از همان موقع در ميان فضلاي اصفهان مشهور و ممتاز ميگردد و شالودة ترقيات بعديش پي ريزي ميشود.
در پنجسال اخير كه از علوم و فنون متداول بهرههاي كافي داشته و به خوبي قدر علم را ميدانسته، چنان با نشاط تحصيل ميكرده كه بعضي شبها تا سپيده دم سرگرم مطالعه بوده است.
در سال 1318 مجدداً پدرش از بروجرد او را ميخواند ولي اين بار خاطر نشان ميسازد كه قصد دارم تو را به نجف اشرف بفرستم، دانشمند نابغة جوان هم با اشتياق زايد الوصفي بار سفر بسته، اصفهان را به قصد بروجرد ترك ميگويد.
بعد از ورود به وطن مألوف و ملاقات پدر و بستگان، با كسب اجازه از پدري كه آن همه در راه تحصيل و ترقيات او كوشش داشته و او را از هر جهت تشويق ميكرده است، از بروجرد روانة نجف ميگردد.
آيت الله بروجردي در آن موقع كه بيست و هفت سال داشته، مجتهد مسلم بوده و همه او را به نبوغ و احاطة در فقه و اصول و حكمت ميستودند، به طوري كه از افاضل دانشمندان بشمار ميآمد.
پس از آن كه وارد نجف اشرف گشت، براي تكميل فقه و اصول و رشته اجتهاد به حوزة درس مرحوم آيت الله آخوند ملاّ محمد كاظم خراساني، مصنّف كتاب مشهور «كفاية الأُصول» در آمده و ده سال تمام از محضر پر فيض آن فقيه بزرگ و علاّمة ناميمستفيد ميگردد. در اين مدت در خدمت آيت الله شريعت اصفهاني (شيخ الشريعه) كه او نيز از مفاخر مجتهدين آن روز نجف بود، به تحصيل و تكميل فقه و رجال و ديگر علوم ميپردازد. براي اينكه بهتر به نبوغ آن مرد بزرگ پي ببريم تذكر يك نكته لازم است، و آن اينكه روز نخست كه وارد مجلس درس آيت الله خراساني ميشود، ميبيند در آن حوزه كه نزديك به هزار و دويست نفر از فضلا و علما پاي منبر درس آيت الله خراساني نشستهاند، كسي، از او جوان تر نيست! با اين وصف هنگاميكه استاد شروع به درس و بيان مطلب ميكند، اشكالي برگفته استادش در نظرش خطور ميكند ولي چون خود را جوان و كم سن ميبيند به علاوه مهابت مخصوص آيت الله خراساني و رعب مجلس هم او را ميگيرد و از همه مهمتر چون نخستين باري بود كه او قدم به آن حوزه مقدسه ميگذاشت، لذا از اظهار مطلب و بيان اشكال خودداري مينمايد.
يكي دو روز بعد كه استادش آيت الله خراساني به ديدن يكي از علماي تازه وارد ميرفته او نيز در ميان همراهان در مجلس حضور مييابد و همانجا كه از نزديك استاد راميبيند، اشكال خود رابيان ميكند، استاد جواب ميدهد، و او بر جواب وي ايراد ميكند، استاد توضيح ميدهد و او توضيح استاد را كافي نميداند.
و بالأخره همين گفتگوي مختصر، استاد علامه را با دانشمند جوان و تازه وارد به حوزه درس او، آشنا ميسازد و به همين جهت از هويت وي جويا ميشود و پس از اطلاع، او را مورد مهر فراوان قرار ميدهد، به طوري كه از آن روز هر گاه او در درس اشكال مينمود، كاملاً گوش ميداد تا او خوب اشكال خود را بيان كند و سپس با احترام اشكال او را تشريح مينمود و پاسخ ميگفت و به فرموده خود آيت الله بروجردي، اين استاد عاليمقام در سفر و حضر و در مجالس خصوصي و عموميو نزد عام و خاص در بزرگداشت و احترام شاگرد نابغه اش، ميكوشيد و همين احترامات نيز در سير كمالي اين شاگرد بزرگ آثار رضايت بخش و مؤثري بر جاي گذاشت.
گذشته از شركت در مجلس درس آيت الله خراساني و شريعت اصفهاني، شخصاً نيز حوزه درسي تشكيل داده، فضلاي بسياري از محضرش به كسب علم اشتغال ورزيدند، و در همان نجف از اساتيد مبرز سطح بشمار آمد؛ و هر روز بر شهرت و احترامش ميافزود.
از سال 1328 هجري در حالي كه از استادان بزرگوارش آيت الله خراساني و شريعت اصفهاني نيز به دريافت اجازة اجتهاد نايل گرديد، به وطن مألوف مراجعت نمود و در ميان استقبال پرشور علما و فاميل و بستگانش و عموم اهالي بروجرد وارد مسقط الرأس خود شد.
از همان ايام مشغول تدريس فقه و اصول و تأليف و تصنيف كتابهاي سودمند و تعليم و تربيت فضلا و دانشمندان بسياري گرديد كه هم اكنون غالب شاگردان آن روز ايشان در شمار علماي معروف هستند، كتب سودمند و نفيس آن مرحوم بحمد الله از دست فنا محفوظ مانده و عنقريب چاپ شده و در معرض مطالعة طالبان علم قرار ميگيرد.
در سال 1344 از راه عراق به زيارت خانه خدا مشرف گرديد و هنگام بازگشت از حج، مدت هشت ماه در نجف اشرف توقف و سپس به ايران معاودت نمود و پس از زيارت حضرت امام رضا(ع) وارد بروجرد گشت و به حل و فصل امور مسلمين و ادارة حوزة علميه بروجرد پرداخت و از همان روزگار رسالة علميه اش چاپ و جمعي از وي تقليد نمودند و كم كم مقلدين آن مرحوم روي به ازدياد گذارده، و جمعيت بيشتري از وجود چنان فقيه ناميدر شهرستان بروجرد آگاهي يافتند، تا آنكه بيمار گشت و براي معالجه به تهران آمد و پس از بهبودي با دعوت علما و دانشمندان حوزه علميه قم، به اين شهرستان مذهبي قدم نهادند و به مرجعيت عامة شيعيان جهان رسيدند.

: آية الله جعفر سبحاني
سيماي فرزانگان ج 1

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.